آری؛ ای همیشه برنده! اینجا بازنده ایست که همیشه بازنده است
بازنده همیشه بازنده است
ممکن نیست بازنده حتی یکبار هم در زندگی خاطره ای از یک برد را درذهن داشته باشد.
بازنده همیشه بازنده است.
همیشه بازنده است حتی اگر جسور ترین غمارباز دوره خویش باشد.
بازنده همیشه بازنده است.
چون نه چشمانش دیگر سوی دیدن دارد و نه دستانش قدرت لمس.
چشمهایش کم فروغ شده و دستانش زمخت
کوله بارش پراز تمام چیزهایی که نباید باشد.
دستانش هم همینطور.
همه چیزش پر از خالی های سنگین است.
بازنده همیشه دیر می رسد، بازنده همیشه زود می رود
بازنده بازنده است حتی اگر دستانش را بگیرند و او را سوی موفقیت هول بدهند
بازنده می بازد چون نفرین شده است
بازنده می بازد چون قرار نبوده هست شود.
بازنده بازنده است چون خدا را مجبور به آفرینشش کردند.
بازنده بازنده است چون فکری برای مخمصه ی او نشده است و هنوز واکسن دردش کشف نشده.
بازنده بازنده است چون اصلاً نمی داند بردن چیست. بازنده تابحال طعم بردن را نچشیده.
بازنده می بازد و به باختن عادت دارد و به از زندگی بیزار است.
بازنده قرار نیست بماند یا بیاید. بازنده فقط باید برود. بازنده بازنده است چون باید برود و دور شود. باید از یک دنیای آرام بگریزد و به دنیای پر هیاهویی پناه ببرد، جایی که کسی وقتی و فرصتی برای فکر کردن به یک زندگی آرام را ندارد. بازنده آنجا می تواند خودش را کاملاٌ گم کند، گرچه همین حالا هم گمشده ای بیش نیست.
فرق او با دیگر گمشده ها این است که هر گمشده ای روزی پیدا بوده و قبل از گم شدن هویتی مشخص داشته. اما بازنده از همان ابتدا گم شده بود. از همان ابتدا بازنده ای گم شده و غریبه بود.
از همان ابتدا مسافری غریبه بود. از همان ابتدا بازیچه ای حقیر بود.
بازنده بازنده است حتی اگر او روی بلندترین سکوهای جهان بنشانند. بازنده بازنده است.
همیشه بازنده است. فکر بردن هم دیگر در سر ندارد. بازنده بازنده است چون بازنده است.
بازنده بازنده است. و این جمله را هزاران بار تکرار کن. بازنده بازنده است.
تا دیروز به نفرین اعتقادی نداشتم ولی بازنده نفرین شده است. بازنده تلسم شده است. بازنده مصلوب می شود. بازنده از همه ی زندگی های آرام ، معمولی دور می شود. بازنده پرسه می زند. بازنده بازنده است.
دستانم را رها کنید من بازنده ام. کفشم را بدهید می خواهم بروم و دستهای آلوده به من را بشویید، می روم
بازنده همیشه بازنده است
بازنده می رود. آرزو می کنم در همان هیاهو گم شود. بازنده روزی می میرد. روزی که هیچ کس او را بازنده خطاب نمی کند. مثل همه شما روزی می میرد. آرزو می کنم ایستاده بمیرد. برای تو هم همین آرزو را دارم
بازنده دوست ندارد کسی تحملش کند.
بازنده بازنده است حتی اگر بخواهد حال خودش و اطرافیانش را خوب کند. بازنده بازنده است.
زیاد فکرش را نکن بازنده بازنده است.
بازنده بازنده است حتی اگر اولین نفری باشد که رسیده است. چون همیشه اولین نفر برنده نیست. بازنده برای همیشه به فراموشی سپرده می شود. بازنده برای همیشه به لجن کشیده می شود. بازنده دست و پا نمی زند. بی خیال و آرام غرق می شود چون می داند بازنده است.
بازنده بازنده است چون برای همیشه راهش را اشتباه آمده و اشتباه می رود. بازنده همیشه اشتباه می کند.
بازنده درست همان لحظه که فکر می کند برای اولین بار برنده ای هرچند کوچک شده بزرگترین بازنده است. بدترین بازنده و بازیچه است. بازنده بازیچه است.
بازنده به باختن عادت کرده دیگر برای بردن هیچ تقلایی نمی کند. او دیگر مطمئن شده که می بازد.
بازنده همیشه بازنده است
آنها بازنده را تحمل می کنند. تحمل می کند.
ای همیشه برنده، بازنده همیشه بازنده است
ممکن نیست بازنده حتی یکبار هم در زندگی خاطره ای از یک برد را درذهن داشته باشد.
بازنده همیشه بازنده است.
همیشه بازنده است حتی اگر جسور ترین غمارباز دوره خویش باشد.
بازنده همیشه بازنده است.
چون نه چشمانش دیگر سوی دیدن دارد و نه دستانش قدرت لمس.
چشمهایش کم فروغ شده و دستانش زمخت
کوله بارش پراز تمام چیزهایی که نباید باشد.
دستانش هم همینطور.
همه چیزش پر از خالی های سنگین است.
بازنده همیشه دیر می رسد، بازنده همیشه زود می رود
بازنده بازنده است حتی اگر دستانش را بگیرند و او را سوی موفقیت هول بدهند
بازنده می بازد چون نفرین شده است
بازنده می بازد چون قرار نبوده هست شود.
بازنده بازنده است چون خدا را مجبور به آفرینشش کردند.
بازنده بازنده است چون فکری برای مخمصه ی او نشده است و هنوز واکسن دردش کشف نشده.
بازنده بازنده است چون اصلاً نمی داند بردن چیست. بازنده تابحال طعم بردن را نچشیده.
بازنده می بازد و به باختن عادت دارد و به از زندگی بیزار است.
بازنده قرار نیست بماند یا بیاید. بازنده فقط باید برود. بازنده بازنده است چون باید برود و دور شود. باید از یک دنیای آرام بگریزد و به دنیای پر هیاهویی پناه ببرد، جایی که کسی وقتی و فرصتی برای فکر کردن به یک زندگی آرام را ندارد. بازنده آنجا می تواند خودش را کاملاٌ گم کند، گرچه همین حالا هم گمشده ای بیش نیست.
فرق او با دیگر گمشده ها این است که هر گمشده ای روزی پیدا بوده و قبل از گم شدن هویتی مشخص داشته. اما بازنده از همان ابتدا گم شده بود. از همان ابتدا بازنده ای گم شده و غریبه بود.
از همان ابتدا مسافری غریبه بود. از همان ابتدا بازیچه ای حقیر بود.
بازنده بازنده است حتی اگر او روی بلندترین سکوهای جهان بنشانند. بازنده بازنده است.
همیشه بازنده است. فکر بردن هم دیگر در سر ندارد. بازنده بازنده است چون بازنده است.
بازنده بازنده است. و این جمله را هزاران بار تکرار کن. بازنده بازنده است.
تا دیروز به نفرین اعتقادی نداشتم ولی بازنده نفرین شده است. بازنده تلسم شده است. بازنده مصلوب می شود. بازنده از همه ی زندگی های آرام ، معمولی دور می شود. بازنده پرسه می زند. بازنده بازنده است.
دستانم را رها کنید من بازنده ام. کفشم را بدهید می خواهم بروم و دستهای آلوده به من را بشویید، می روم
بازنده همیشه بازنده است
بازنده می رود. آرزو می کنم در همان هیاهو گم شود. بازنده روزی می میرد. روزی که هیچ کس او را بازنده خطاب نمی کند. مثل همه شما روزی می میرد. آرزو می کنم ایستاده بمیرد. برای تو هم همین آرزو را دارم
بازنده دوست ندارد کسی تحملش کند.
بازنده بازنده است حتی اگر بخواهد حال خودش و اطرافیانش را خوب کند. بازنده بازنده است.
زیاد فکرش را نکن بازنده بازنده است.
بازنده بازنده است حتی اگر اولین نفری باشد که رسیده است. چون همیشه اولین نفر برنده نیست. بازنده برای همیشه به فراموشی سپرده می شود. بازنده برای همیشه به لجن کشیده می شود. بازنده دست و پا نمی زند. بی خیال و آرام غرق می شود چون می داند بازنده است.
بازنده بازنده است چون برای همیشه راهش را اشتباه آمده و اشتباه می رود. بازنده همیشه اشتباه می کند.
بازنده درست همان لحظه که فکر می کند برای اولین بار برنده ای هرچند کوچک شده بزرگترین بازنده است. بدترین بازنده و بازیچه است. بازنده بازیچه است.
بازنده به باختن عادت کرده دیگر برای بردن هیچ تقلایی نمی کند. او دیگر مطمئن شده که می بازد.
بازنده همیشه بازنده است
آنها بازنده را تحمل می کنند. تحمل می کند.
ای همیشه برنده، بازنده همیشه بازنده است
fekr konam too khodzani maghame avalo dar sathe jahani kasb koni yeroozi!!!
ehsas mikoni zaeefi???
chera shoro nemikoni be ghavi kardane khodet?
khodzani kare sadeiie! ye kare sakht anjam bede , baed bia inja dad bezan , shunsad bar begoosh!
Posted by Anonymous | 4:13 PM
همه ما بازنده ايم...در هياهوی اين دنيا به خود مون بد جوری مينازيم...و هميشه فراموش ميکنيم که هيچ چيز اون جوری که به نظر ميرسه نيست...نميدونم توی اين دنيا چی کارم...نميدونم چرا ميخوام با همه چی لج کنم...حتی تو...من فراموش نميکنم...مگه من کيم؟نميدونم...کسی که فراموش نميکنه ..که همه ما فراموش کرديم...
من هم اميدوارم ايستاده بميری...تو را چه کار که سرو ايستاده ميميرد..هميشه سبز بمان سرو ايستاده ی من....
Posted by Anonymous | 10:26 PM