« Home | مرد سیخونکی » | دلم » | مستی و راستی؟ » | وقتی به چیزی که می پرستیدم بدبین می شوم » | کمی ماتریالیسم از نوع بدش » | چیزی نخوان که نمی فهمی » | آنجا که می ایستی » | این سردی دستان من است » | امشب » | برخیز »

تهوع

دنیا را جور دیگر باید دید ، باید چشمانمان را بشوییم؟ نه! ربطی به چشم و گوش و حلق و بینی ندارد. کورها هم می بینند، بعضی شان خوب و بعضی شان بد. و همه بینایان نیز واقعاً بینا نیستند. کمی به اطراف دقت کن! واقعاً ببین در همین لحظه چقدر به اطرافت کم دقت بوده ای. ببین زیبایی پنجره خاک گرفته و غبار آلود اتاقت را. ببین درخت پیری که کنار خیابان با آرامش به خواب رفته. ببین صدای جیرجیرک کوچکی که رفتن تو را حس می کند می لرزد. می بینی؟؟
هر روز خودت را در آینه می بینی! زیاد به آینه فکر نکن به چیزی که نشان می دهد هم اطمینان نکن. تصویر آینه تصوٌر دیگران (غریبه ها) از توست. و چیزهایی است که غریبه ها از تو می دانند و می بینند. ولی پدرت برای دیدن تو نیازی به آینه ندارد، او تورا از دوردست ها می بیند. او وقتی چشمانش را بسته است می تواند تورا ببیند. وقتی چشمانش را باز می کند می تواند تورا ببیند.
به صداها توجه کردی...؟ به صداهایی که تابه حال نشنیده ای؟؟ گوش هایت زیادی سنگین شده ولی کمی سعی کن. ببین این صداها چقدر سازوار است. حتی صدایی که به خیال تو بد است نشانه ی خوب شدن اوضاع و احوال توست. واقعاً باور نمی کنی؟؟!!!ا
به خیالت غزل می گویم؟؟
خوب... صدای استفراغ.. راجع بهش صحبت کنیم؟
استفراغ اصلا چیست؟؟
بالا آوردن مواد غذائی به بیرون.
استفراغ خروج تحت فشار محتویات درون معده جانداران از راه دهان و گاه از راه بینی به بیرون است.
بهتر بگوییم: خروج محتویات درون جانداران از راه دهان. این محتویات درونی لزوماً جسم مادی نیست. می تواند تمام گندیده گی های روح باشد.یا خروج خیلی هر چیز که با درون (ذات) ما سازگار نیست.
کسی که استفراغ می کند حالش خوب است یا کسی که استفراغ نمی کند؟
خوب مسلماً به شرایط و محتویات درونی انسان وابسته است. ولی غالباً تهوع لازمه خوب شدن است. خصوصاً در شرایط کنونی.
خوب اگر استفراغ نکنیم چه می شود؟؟...مانند سیبی که می گندد کم کم از داخل از جایی که حتی نمی دانیم کجاست شروع به گندیدن می کنیم و وقتی به خود می آییم که دیگر چیزی از ما باقی نمانده.
راجع به تهوع یه چیزی تو یه وبلاگ دیدم که بد نیست بخونید. خودم فقط یکم دستکاریش کردم چون بعضی جاهاش به لازم داشت...
اولين مرحله از بازگشت به خويشتن "تهوع" است. تهوع نه به معني برگرداندن غذا كه يك احساس انزجار است كه در انتها به بالا آوردن ختم مي شود.اين حالت آن زمان رخ مي نمايد كه انسان به خويشتن خويش رجعت مي كند واز خود سوالاتي از قبيل "آيا زندگي ارزش زيستن را دارد؟" و يا "چرا آمده ام؟" را مطرح مي كند و در گردابي پوچ و بي جواب غرقه مي شود و حلت تهوع آغاز مي شود.حالت تهوع كه از يك نوع موسيقي خاص و يا احساس خاص مانند خنده ي بلند آغاز مي شود و به تهوع از هم نوع ختم مي شود.ديدن قشري از انسانها كه در يك زندگي پست غرقند و والاترين اهداف زندگي آنها را سكس ، ثروت و ... مي سازد بر اين احساس مي افزايد.انسانها بعد از مدتي كلنجار رفتن با اين حس متوجه مي شوند كه زندگي يك بازي بي قانون است و آنها در يك جنگل زندگي مي كنند كه تمام تعاريف و قانون هايش را بايد خود وضع كنند و هيچ خوبي و بدي واقعا بذات خوب يا بد نيستند. در ديدگاه آنها زندگيشان يك زندگي سطحي و مبتذل است كه انگار در فضايي بي جاذبه غوطه ورند و همه چيز نسبي است.در اين مرحله تهوع از خويشتن آغاز مي شود و تمام مسائلي كه روزي زيبا و دليلي براي زنده بودن بودند اكنون پوچ ،مضحك بنظر مي آيند. بسياري از عصيانگران در اين مرحله دست به خودكشي مي زنند و بعضي ديگر تمام دنياي خود را نابود مي كنند تا[دنیای دیگری از نو بسازند دنیایی که از پوچی بیزار است و فقط هدف اصلی زندگی که کمال خود و کمک به کمال دیگران است می اندیشد] ا
سيد سعيد حاجي
پس ... لبخندی پس از سختی تهوع لازم است! نه لبخندی ملیح، درست لبخند بزن این چه طرز لبخنده بچه؟