« Home | هه! هه! » | یک عادت فراگیر » | زندگی چیست؟؟؟ » | کاوه آهنگر هم؟! » | زیبایی لبخند را باور کن » | با سكوتم؛ منتظر ... » | در راه زندگی » | گمشدگان » | دیشب؛که دلتنگ برادرم شدم » | شاید و نمی دانمی، در کار نیست!!! می دانم. زندگی ای... »

دستان سرنوشت

دستان سرنوشت زیادی مهربان شده اند
آنقدر مهربان که نیسم بهاری صبح عید نوروز هم به آن لطافت نمی نوازد.
دستانش را بر سرم کشیده و امتحانم می کند، می خواهد ببیند چقدر آرزوهایم را دوست دارم. آرزوهایم را برآورده می کند تا ببینم و بفهمم آیا چیزهایی که یک عمر دنبالشان می دویدم واقعاً ارزشش را داشته یا نه؟؟!!
تو هم بیاندیش! به آرزوهایت، به هدفهایت به زندگی ات به اینکه چرا با زندگی می جنگی و دست و پنجه نرم می کنی؟
لحظه فکر کن که به هدفت رسیده ای، فکر کن چند روزی است به تمام اهدافت رسیده ای ... آیا این همان چیزی است که تو می خواهی و دیگر هیچ؟؟؟؟ خوب فکر کن...

Labels: